English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (5659 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
the past tense U زمان گذشته
the preterite tense U زمان گذشته
pt U زمان گذشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
got U زمان گذشته فعل get
lit U زمان گذشته فعل light
secondary U حاکی از زمان گذشته
took U زمان گذشته فعل take
geochronometry U اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
bended U زمان گذشته و اسم مفعول فعل bend
laid U زمان گذشته و اسم مفعول lay
pled U زمان گذشته و اسم مفعول plead
repaid U زمان گذشته و اسم مفعول repay
spilt U زمان گذشته و اسم مفعول spill
unstuck U زمان گذشته و اسم مفعول unstick
unwound U زمان گذشته و اسم مفعول unwind
one cannot put back the time <proverb> U زمان گذشته نیاید به بر
Historicism U [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
and certainly not <conj.> U گذشته از
historical U گذشته
to say nothing of <conj.> U گذشته از
old U گذشته
not to speak of <conj.> U گذشته از
not to mention <conj.> U گذشته از
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
yesternight U شب گذشته
forepassed U گذشته
let [leave] alone <conj.> U گذشته از
over with U گذشته
asides U گذشته از
last a U گذشته
departed U گذشته
due out U گذشته
last night U شب گذشته
bygone U گذشته
preceded U گذشته
foretime U گذشته
forepast U گذشته
foreby U گذشته
past U گذشته
aside U گذشته از
beyoned the pale U از حد گذشته
agone U گذشته
gone by U گذشته
by gone U گذشته
spun or span U گذشته
bypast U گذشته
aside from U گذشته از
older U گذشته
oldest U گذشته
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
besides <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
sprang U گذشته gnirps
by gone U قدیمی گذشته ها
desperate U از جان گذشته
retrospective falsification U تحریف گذشته
redolence U خاطرات گذشته
additionally <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.> U از این گذشته
what is more <adv.> U از این گذشته
lastmonth U ماه گذشته
over and above U گذشته ازاین
beyond that <adv.> U از این گذشته
past years U سالهای گذشته
on top of that <adv.> U از این گذشته
on to <adv.> U از این گذشته
further on U از این گذشته
furthermore U از این گذشته
on top of this <adv.> U از این گذشته
on top of this <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
the present and the past U گذشته و حال
the year past U سال گذشته
besides <adv.> U گذشته از این
whish U بسرعت گذشته
backs U عقبی گذشته
back U عقبی گذشته
ultimo U ماه گذشته
the present and the past U حال و گذشته
on to <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
yesteryear U سال گذشته
over and above <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
self devoted U از خود گذشته
self giving U از خود گذشته
stale cheque U چک تاریخ گذشته
exposed U سر راه گذشته
sup.latest or last U تازه گذشته
sware U گذشته swear
by gone U چیزهای گذشته
upheld U گذشته uphold
outdid U گذشته outdo
beyond that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
the present and the past U اکنون و گذشته
bled U گذشته Bleed
ultimo U در ماه گذشته
last year U سال گذشته
moreover <adv.> U گذشته از این
over- U گذشته اضافی
over U گذشته اضافی
additionally <adv.> U از این گذشته
in a. to this U گذشته ازاین
retrospective view [on] U نگاه به گذشته
aside from that <adv.> U گذشته از این
in the p U درزمان گذشته
also [moreover] <adv.> U از این گذشته
aside from that <adv.> U از این گذشته
besides <adv.> U از این گذشته
out of date U از تاریخ گذشته
further [moreover] <adv.> U گذشته از این
on top of this <adv.> U گذشته از این
over and above <adv.> U گذشته از این
bygone U چیزهای گذشته
forby <adv.> U گذشته از این
what is more <adv.> U گذشته از این
beyond that <adv.> U گذشته از این
on top of that <adv.> U گذشته از این
on to <adv.> U گذشته از این
in addition <adv.> U گذشته از این
belatedly U ازموقع گذشته
belated U ازموقع گذشته
nostalgia U حسرت گذشته
swore U گذشته sweatr
forby <adv.> U از این گذشته
regression U بازگشت به گذشته
rode U گذشته ride
furthermore <adv.> U گذشته از این
furthermore <adv.> U از این گذشته
late U تازه گذشته
also U گذشته از این
further [moreover] <adv.> U از این گذشته
desperado U از جان گذشته
in addition <adv.> U از این گذشته
moreover <adv.> U از این گذشته
last sunday U یکشنبه گذشته
last week U هفته گذشته
next week U هفته گذشته
expired U گذشته از موعد
additionally <adv.> U گذشته از این
past U گذشته از ماورای
also [moreover] <adv.> U گذشته از این
ex post U به اعتبار گذشته
retrospect U شامل گذشته
retrospect U نگاه به گذشته
retroactive U معطوف به گذشته
The water has risen over his head . <proverb> U آب از سرش گذشته است .
(a) while back <idiom> U هفتها یا ماهای گذشته
ultimo U مربوط به ماه گذشته
overdue U از موعد گذشته منقضی
ex post facto U شامل اصول گذشته
To review the past in ones minds eye . U گذشته را از نظر گذراندن
the last two years U دوسال اخیر یا گذشته
gladiator U پهلوان از جان گذشته
During the past few days. U طی چند روز گذشته
gladiators U پهلوان از جان گذشته
In the course of the past centuries. U درطی قرنهای گذشته
latest U تازه گذشته اینده
Joking apart. U از شوخی گذشته ( جدی )
see in the past makes saw U فعل see در گذشته sawمیشود
retroact U شامل گذشته شدن
longer U دیر گذشته ازوقت
passe U کهنه مسلک گذشته
longed U دیر گذشته ازوقت
long U دیر گذشته ازوقت
long- U دیر گذشته ازوقت
longs U دیر گذشته ازوقت
longest U دیر گذشته ازوقت
overdue draft U برات سررسید گذشته
not to mention U گذشته از قطع نظر از
came U گذشته فعل امدن
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
over a U گذشته ازسن بلوغ یا12سال
letter of d ult U مامه سوم ماه گذشته
Act according to the previous procedure. U بترتیب گذشته عمل کنید
slotted U قسمت سوم و گذشته slot
slept U گذشته و قسمت سوم sleep
sought U گذشته و قسمت سوم seek
of late years U دراین چند سال گذشته
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
3تولدت مبارک
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1Oem
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com